ایده ها

   ماعون به معنای مایحتاج ضروری زندگی است. (برگرفته از قرآن کریم)

 

ایده ها فعالیت ها نیکوکاری ها درباره ما
 

 یه یادگار خوب (وقف)

 
 

ایرانیای صاحب مکنت کم نیستند. یه بخش زیادی از این آدما قلبای مهربونی دارن و دوست دارن اثر خوبی از خودشون تو این دنیا بذارن. خیلی از اوقات این آدما از روش های مرسوم استفاده می کنن. مثلا باغ، کارخونه یا زمینشون رو وقف می کنن. یا مثلا یه موسسه خیریه راه می اندازن. اما وقتی کسی می خواد یه اثر خوبی از خودش بذاره، بهتره کاری کنه که حاصل کارش سال ها به مردم بهره برسونه. حتی اگه بشه، آدم دوست داره نه تنها کاری که انجام داده مدام باعث خیر باشه، بلکه حتی دوست داره کارش در طول زمان توسعه پیدا کنه.

حالا سوال این جاست که در شرایط فعلی، با روش هایی مثل وقف کردن میشه به چنین خواسته هایی دست پیدا کرد؟ فکر می کنم دیدن وضعیت موقوفه ها پاسخ خوبی به دست می ده. وقتی واقف از دنیا می ره، حتی اگه موقوفه به دست متولیانی برسه که خودش تعیین کرده، معلوم نیست که متولی به اندازه ای که واقف می خواسته خوب عمل کنه و حتی اگه این اتفاق هم بیفته، هیچ ضمانتی نیست که بعد از اون متولی، وضعیت به همین صورت ادامه پیدا کنه. البته خود این نکته هم مهمه که وقتی یه چیزی موقوفه میشه، محدودیت هایی توی کار به وجود می آد که ممکنه مدیریت موقوفه رو با مشکل مواجه کنه.

پس با توجه به این که آدمای زیادی هستن که انگیزه به جا گذاشتن اثر خوبی دارن و روش هاهی مرسوم فعلی هم چندان کارایی ندارن، باید یه راه حل های بهنری رو به این آدما معرفی کرد. توی این مطلب، یکی از این موارد مطرح میشه.

به نظرم یکی از کارای خیلی خیلی خوبی که آدما صاحب مکنت می تونن انجام بدن، ایجاد اشتغال در غالب شرکت ها یا موسسات انتفاعی در مناطق دورافتاده و محرومه. کاری مثل ایجاد مزارع، کارخانجات یا شرکت های خدماتی در مناطق دورافتاده و محروم در قالب موسسه یا شرکتی انتفای ولی با انگیزه ای غیرانتفاعی. شاید طرح چنین راه حلی عجیب به نظر برسه، اما این کار مزایای متعدد و چشمگیری داره:

  1. ایجاد اشتغال از اون کاراست که خیلی برکت می تونه داشته باشه. گرچه تا حد زیادی معلومه ولی خب فوایدش اینه که اولا از هرز رفتن و به فساد کشیده شدن آدما پیشگیری می کنه. ثانیا امکان ازدواج رو واسه شاغلینی که جوون هستن فراهم می کنه که خودش کلی خیره. ثالثا باعث می شه مشکل فقر شاغل و خانوادش از بین بره یا کم بشه و خلاصه فواید اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی زیادی می تونه داشته باشه.
  2. وقتی یه کاری در غالب یه موسسه یا شرکت انتفاعی انجام میشه، باید با کارایی بالا انجام بشه. این کار باعث میشه که منابعی که سرمایه گذار برای انجام کار اختصاص داده حیف و میل نشه. در صورتی که در موقوفه ها یا حتی موسسات خیریه، منابعی مثل املاک یا پول نقد به خوبی مدیریت نمی شن.
  3. وقتی سرمایه گذاری در یه غالب انتفاعی ولی با نیت خیر، یه کاری رو راه می اندازه، حتی اگه اون کار سود زیادی هم نداشته باشه یا اصلا سود نداشته باشه، واسش اهمیتی نداره. علتش هم معلومه دیگه، بنا بوده که در یه منطقه محروم تعدادی آدم شاغل بشن و توی منطقه رونق ایجاد بشه که خب شده.
  4. ایجاد مثلا یه کارخونه توی یه منطقه محروم، به طور غیرمستقیم هم آثار خیلی خوبی می تونه داشته باشه. مشاغلی که به طور غیرمستقیم به وجود می آد از نمونه این آثاره. علاوه بر این، اصلا این کار می تونه فرهنگ کار و تلاش رو در منطقه ایجاد کنه.
  5. وقتی یه موسسه انتفاعی ایجاد میشه، اگه سودآوری هم داشته باشه، در کنارش میشه کارای آموزشی و فرهنگی مختلفی رو انجام داد. مثلا کمک به بچه های منطقه واسه ادامه تحصیل، برگزار کردن دوره های آموزشی حرفه ای واسه جوونای منطقه، تاسیس ورزشگاه و خیلی کارای عالی دیگه. حتی می شه در کنار این کار انتفاعی، کارای غیرانتفاعی مثل کمک به خانواده های بی سرپرست رو هم به پشتوانه درآمد همون کار انتفاعی انجام داد.
  6. اگه چنین کاری با رعایت قواعد اقتصاد انجام بشه، واقعا می تونه در آینده رشد خوبی داشته باشه. و اتفاقا واسه چنین حالتی میشه مثال های خیلی زیادی زد. مثلا خیلی از مناطق ایران هست که آب و هوای خاصش برای پرورش بعضی از گیاهان دارویی یا گل های خاص بسیار مناسبه. تا حدی که نمونه اش در دنیا نیست یا کمه. خب چه کاری بهتر از ایجاد مجتمع های بزرگ کشت و صنعت برای پرورش و فرآوری و فروش داخلی یا صادرات چنین محصولاتی؟ من که فکر می کنم خیلی لذت داره. یا مثلا یه مناطقی از ایران هست که نیروی انسانی با هزینه های بسیار پایینی در دسترسه. نمونه اش خیلی از مناطق سیستان و بلوچستان یا کرمان یا کهکیلویه و بویراحمد یا ... . چه قدر از صنایع تزیینی هست که با وجود چنین نیروی کار ارزونی میشه با قیمت تمام شده پایین تولیدشون کرد و حتی به بازارهای جهانی صادرشون کرد. این دقیقا همون کاریه که چینی ها دارن انجام می دن. اگه کسی بشینه و فکر کنه، این قدر از این نمونه ها میشه پیدا کرد که باعث تعجب میشه.
  7. یکی دیگه از ویژگی های خوب این کار، اینه که چون همه چی در غالب انتفاعیه، پس از مرگ سرمایه گذار هم کار می تونه به روال طبیعی خودش ادامه بده.

 

حالا چند تا نکته وجود داره که باید برای توسعه چنین کاری در نظر گرفته بشه:

  1. بهتره که اگه کسی می خواد چنین کاری رو انجام بده، تو حوزه کاری تخصصی خودش این کارو بکنه.
  2. خیلی از آدما ترجیح می دن در مناطقی کار کنن که می شناسن. بنابراین، این آدما اگه می خوان چنین کاری راه بندازن باید در مناطق اجدادی که محروم هستن چنین کارایی رو انجام بدهن.
  3. کار از همون ابتدا می تونه به صورت یه مجتمع تعریف بشه. یعنی مثلا ترکیبی از یک کارخونه و آموزشگاه. یا ترکیبی از یک مزرعه و ورزشگاه.
  4. بهتره مراکزی ایجاد بشه که مشاوره سرمایه گذاری در مناطق محروم رو انجام بدهن. کار چنین مراکز یا موسساتی بررسی قابلیت های طبیعی و اقتصادی منطقه و تهیه گزارش های امکانسنجی برای پیشنهاد به افراد سرمایه گذاره.
  5. یکی از مهم ترین مشکلا در ایجاد شرکت ها یا موسسات انتفاعی در مناطق محروم، عدم دسترسی به نیروی انسانی متخصص یا دافعه فرهنگی منطقه است. به همین خاطر باید در این مناطق فعالیت های اقتصادی ساده و کاربر ایجاد انجام بشه.
  6. یکی دیگر از مسائلی که باعث عدم رغبت افراد برای سرمایه گذاری در این مناطقه، مشکلاتیه که نیروی کار می تونه برای کارفرما به وجود بیاره. با ایجاد مراکز فرهنگی در کنار کار اصلی میشه تا حد زیادی از این مشکل جلوگیری کرد، چون در این صورت، اهالی متقاعد می شن که بقای کار کارفرما باعث ارتقای زندگی خودشونه.

 

فکر می کنم انجام این جور کارا برکت میاره تو زندگی آدما و حتی اگه دردسر هم داشته باشه به دردسرش می ارزه.